روشانروشان، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 27 روز سن داره

دخترکم فرشته کوچک خانه ما

خبر خبر خبر روشان خانوم از سفر رسید ...

دختر خوشگل مامانی یک هفته پیش از سفر نه ماهش رسید .  یکشنبه گذشته گل دختر نازم ساعت ٧:٣۵ صبح پا به این دنیای بزرگ گذاشت تا با دستهای کوچیکش یه دنیای جدید واسه مامان و بابا بسازه . اونقدر شادم که نمیدونم چه جوری وصفش کنم , الانم که دارم این مطلب رو مینویسم ناز دخترم تو بغلم داره لالایی میکنه ... دخترکم خدا رو شکر قد و وزن و همه چیزش کاملا طبیعی بود و مثل داداش رایانم حساسیت نداره .... که این از همه چیز بیشتر خوشحالم میکنه . خیلی خیلی هم آرومه فقط شیر میخوره و لالا میکنه ... فقط هر لحظه خدا رو شکر میکنم که یه فرشته نازشو از بهشت فرستاده پیش من و این از هر چیز دیگه ای تو این دنیا زیباتره ... خدای مهربون ممنونم ازت به خاطر این...
16 شهريور 1393

شعری برای دخترم

دخترم ای نو گل من    مایه آرامش تن تو برایم چون بهاری   در تنم جان میدوانی معنی عشقی برایم    شور نو در سینه دارم نو گل باغ وجودی    از ازل در من تو بودی با وجودت بهترینم    در تو من نقش آفرینم میروم من سوی دیدار   تا ببوسم چشم دلدار دل ربودی تو ندیده    از من زانو بریده  کاش آیی زودتر تو     وا کنی بر من رهی نو  من شوم شمع سرایت   آب گردم در کنارت  تا تو آسوده بمانی     ناز نازک تو بخوابی میشوم من باغبانت   میرسم بر برگ و بارت  تا تو غنچه گل بگردی   پیش چشمم نو بگردی  عطر و بویت راببویم    ...
7 شهريور 1393

دلتنگی ....

این روزها خیلی حس های عجیب و غریب دارم هم حس شادی و سرزندگی به خاطر نزدیک شدن به روز دیدار تو و هم حس دلتنگی و ناراحتی به خاطر جدایی از تو .... حس عجیبیه نمیدونم چرا اینجوری شدم اما خیلی دلتنگم تو این مدت تو فقط مال من بودی و ما با هم همسفر بودیم فقط من و تو اما بعد از تولدت همه هستن و نقشی رو تو زندگیت دارن . دوست دارم فقط مال من باشی .... شایدخودخواهانه باشه اما میخوام فقط مال من باشی ... در مورد رایان این حس رو نداشتم اما تو یه جور دیگه ای .... هر وقت اینجوری دلم میگیره فقط شوق دیدنت این فکرا رو ازم دور میکنه .... زودتر بیا و یه پایان شیرین باش واسه همه دلتنگیام ....
7 شهريور 1393

لحظات پر استرس

دختر خوشگل مامان کم کم داریم به آخر این سفر دونفره میرسیم و از اینجا به بعد مسیر زندگیمون عوض میشه , خیلی خیلی خوشحالم و ذوق دارم که روی ماهت رو ببینم و در کنارت آرامش رو حس کنم . اما اما این روزا خیلی خیلی خیلی استرس دارم و نگرانم البته من تنها دلشوره ندارم از بابا مهدی که از ذوق و نگرانی خواب نداره گرفته تا باباجونا و مامان جونا و خاله و عمه ها و عموها و اقوام دور و نزدیک همه چشم انتظار تولد شمان .... ببین هنوز نیومده چقدر هوادار داری .... تو آخرین سونوگرافی تاریخ احتمالی تولد هفده شهریوره اما انگار شما خیلی عجله داری تا الانم با قرص تو دل مامانی موندی واسه همین شاید هفته دیگه به دنیا بیای دنیای من ... هرلحظه با کوچکترین تغییری نگران...
5 شهريور 1393

و خدایی که در این نزدیکیست...

همگیمون اعتقاد قلبی داریم که خدا همیشه نزدیکترینه به ما و حتی از رگ گردنم بهمون نزدیک تره اما گاهی به خاطر مشغله هامون فراموش میکنیم ..... اما از وقتی که تو تو دلم لونه کردی با هر حرکت نازت خدا رو در درونم حس میکنم و نمیدونی چه حس خوبیه .... میدونم که تو هدیه خدایی و وقتی به این فکر میکنم که خدا منو لایق دونسته و بهم هدیه داده کلی ذوق میکنم .... تو بهترین هدیه ای هستی که گرفتم میدونی چرا ؟ واسه داشتن داداش گلت کلی منتظر بودم اما تو وقتی اومدی که خیلی به داشتنت فکر نمیکردم واسه همین از بودنت خیلی خوشحالم چون نشونه اینی که حتی وقتی ما به فکر خودمون نیستیم خدای مهربونی داریم که به فکرمونه ... حتی اینقدر دوسمون داره که فرشته هاشو بهمون ه...
22 مرداد 1393

انتخاب اسم

قصه اسم شما هم مثل اسم دادش نازت خیلی بامزست و یه وجه اشتراک جالب داره .... اولین بار که شما رو دیدم (سونوگرافی) شما دوازده هفته سن داشتی , دکتر گفت شاید پسر باشی و من هم دنبال اسمهایی میگشتم که به رایان بیاد اما چیز خاصی پیدا نکردم , تا این که وقتی حدوده پنج ماه سن داشتی بازم رفتیم سونوگرافی و این دفعه با قاطعیت گفتن که شما گل دخمری .... وای که چقدر ذوق کردیم به خصوص بابایی ... خلاصه حسابی افتادم به تکاپو که یه اسم ناز واست پیدا کنم بابا گفتن باید آخر اسم (ان) باشه اما بعدش گفتن اول اسم با (ر) شروع بشه که من در هر دو مرحله از خاله فاطمه کمک گرفتم چون اسمای ناز زیادی بلدن .... خلاصه بعد از کلی فکر کردن و مشورت با بابایی به این نتیجه رسیدیم ...
21 مرداد 1393

دخترک پر ناز

خوشگل دخترم عزیز دل مامان و بابا , شما خیلی خیلی پر ناز تشریف دارید . اون موقع که دادش رایان تو دلم لم داده بود اینقد راحت بودم که تو ماه هفتم مسافرت رفتم کلی پیک نیک و تفریح رفتم اما شما ..... وای وای وای حتی نمیتونم کارای عادیمو انجام بدم !از الان معلومه که چقدر ناز دار و تیتیش تشریف دارید خانوم . استراحت مطلق و ...... خدا به دادم برسه با این همه کرشمه . الهی فدات شم زودتر بیا که کلافه شدم از انتظار منتظر دیدن روی ماهتم فرشته کوچولو
14 مرداد 1393

وقتی که فهمیدم هستی

مامان جانم اومدن شما یه کم غیر منتظره بود ولی از خدامون بود که یه نی نی ناز داشته باشیم .... خلاصه بعد از چند ماه بالاخره از بودن شما مطمئن شدیم و اینقدر همگیمون ذوق زده شده بودیم که نگو من و بابا که فورا رفتیم و لباسای ناز پسرونه خریدیم آخه سونوگرافی با شک گفت شاید پسر باشه ما هم نی نی ندیده فورا رفتیم خرید !!!! اما بعد که گفت دخمل نازی هستی سریع رفتیم عوضشون کردیم و لباسای ناز ناز دخملونه خریدیم وای که چقدر ذوق می کردیم ....
10 مرداد 1393

فرشته کوچک آسمونی

سلام مامانی جونم الهی فدات بشم ، شما فرشته نازی هستی که خدای مهربون به ما هدیه داده البته قبلا هم یه فرشته ناز و مهربون بهمون داده بود که اونم داداش رایان .... خیلی خیلی خوشحالیم که با اومدن شما داداش رایان از تنهایی در میاد ... شما میشه همدم تنهایی و همصحبت و همفکر نقشه های شیطنت آمیزش ..... حالا ما دوتا فرشته ناز داریم
10 مرداد 1393
1